غزل زیبای ارباب زمستان از استاد شهریار

غزل زیبای ارباب زمستان از استاد شهریار

غزل زیبای ارباب زمستان از استاد شهریار

غزل زیبای ارباب زمستان از استاد شهریار

ویبره – سرگرمی (شعر و ادبیات ) : ارباب زمستان

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را **** ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را

ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد **** زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را

به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید **** که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را

به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد **** ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را

طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید **** که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را

به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر **** که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را

به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود **** کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را

نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم **** چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را

به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید **** خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را

به کام محتکر روزی مردم دیدم وگفتم **** که روزی سفره خواهدشد شکم این اژدهایان را

به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت **** چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را

حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس **** که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را

 

 

غزل زیبای ارباب زمستان از استاد شهریار

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *