پستهای عاشقانه و رمانتیک برای فیسبوک
ویبره – سرگرمی: اس ام اس
قرن بیست و یکم است .
هر شب
تلویزیون کوک ام میکند ،
هر صبح ، رادیو .
من نمی اندیشم، پس هستم .
یوسف صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
قایقی از ماه ،
پارویی از برگ.
چه خیال ها
که به سر دارد
جوبار پاییزی .
یوسف_صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
بید مجنون !
خسته ای یا سر به زیر ؟
نه این و … نه آن،
تنها قلبم را در گیسوانم
رها کرده ام.
قطاری دور بشود،
قطاری نزدیک.
بدرودی دست تکان بدهد.
زمان
پا به پای دلتنگی ها برود
و پا به پای شاخههای گل بازگردد.
درودی آغوش بگشاید.
روی نیمکت نشسته باشی
و ایستگاهی در تو
خالی، خالی، خالی…
یوسف_صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
نامت را
تکیه گاه دلتنگی هایم کرده ام.
حرفی بزن، حتا تلخ.
می خواهم
چون الفبایی سوزان
میان واژه هایت خاکستر شوم.
یوسف_صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
نه اینجایی ام،
نه آنجایی.
سنگ رودخانه ام
که میغلتم.
سیب ها
در آرزوی دهان حوا.
تهران
در تب سقوط ریال.
آدم از آدم می گریزد،
رویا از کابوس.
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خود را می نویسد یا مرا ؟
خود نویسی
که به نامت عادت کرده است
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
پدر ،
آخرین نامه اش را
دوباره می خوانم.
پشت پرچین یادها
صدای چکیدن های کلمه
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
ماهی هفت سین
هر شب
سیزده قدم به جلو ، مرگ
یوسف صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
متن عاشقانه
این روزها هیچکس
فارسی را
کامل صحبت نمی کند.
من از ردیف الفبا
حروف نام ات را دزدیده ام.
یوسف صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
تو ناگهان رفتی !
و من ناگهان دریافتم:
آدم میتواند نفس بکشد؛
راه برود
و گوری را در خود حمل کند.
یوسف صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
عطر قهوه، بوی شب بو.
شعر من پلک نخواهد زد
مگر تو بیایی
و ستاره ها به خوابگاهشان
پشت حواس پنجگانه ام بازگردند.
ای آفتابی که تن پوشت را
از بی خوابی های شعرم گرفته ای،
بگذار سایه ای باشم برایت، سایه ای
و از کهکشان الفبا تا سیاره ی سکوت
همراهی ات کنم.
گاهی رفتن
معنایی جز آمدن ندارد.
چمدان ات را ببند
و به پروانه ای که هر پگاه
روی شانه ات می نشیند
بگو : دیگر وقت رفتن است.
هم تو می دانی، هم من
عددها در شعر، سرگیجه می گیرند
مقیاس ها دیوانه می شوند
پس من چگونه بگویم، چکونه بگویم
چند تا، چقدر ، تا آسمان
دوستت دارم…
یوسف_صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
اشک لرزان
کِی توانَد
خویشتن داری کند؟
رهی معیری
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
و عشق سوء تفاهمیست
که با «متأسفم» گفتنی فراموش میشود
شاملو
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
در را می بندی
دور می شوی، دور دور.
شعر در خانه می ماند
تا دلداری ام بدهد
یوسف صدیق
♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
یخ آب میشود در روح من،
در اندیشههایم.
بهار،
حضور توست
بودنِ توست.
“مارگوت بیکل”
ترجمه احمد_شاملو